- شکم باره
- شکم پرست، شکم خواره، پرخور
معنی شکم باره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، بنگو، روف، سابوس، سپیوش
قطعه ای از شکر، آن چه مانند شکر شیرین باشد، زردالوی شیرین، قسمی شیرینی. طرز تهیه آن چنین است که مثلا پنج سیر روغن را داغ کرده به قدری آرد ریزند که مثل ترحلوا شود. آن وقت آن را کنار گذارند تا سرد گردد. سپس در میان سینی ریزند و خوب بمالند تا سفید شود و به عدد ده - دوازده سیر شکر را قوام آورند سپس آن را تکان دهند تا سفت و سرد شود. آن گاه آنها را مخلوط کنند و ته سینی را دارچین پاشیده و پهن کنند و یک سیر هم قند کوبیده روی آن پاشند
بسیار خور پر خور، گرسنه
شکمخواره پرخور شکم پرست، نوکری که بنان فقط چاکری کند
شکم پرست، شکم خواره، پرخور، برای مثال شکم بند دست است و زنجیر پای / شکم بنده نادر پرستد خدای (سعدی۱ - ۱۴۷)
شب دوست، زن بد کار زن هرزه گرد
شکر ریزنده، بسیار شیرین
شب دوست، زن بدکار و هرزه گرد
به قدر یک شکم، به اندازۀ یک خوراک، برای مثال چرا از پی یک شکم وار نان / گراینده باید به هر سو عنان (نظامی - ۱۰۹۶)
پرخور، ویژگی کسی که شکم بزرگ دارد
کسی که تدبیر ش اندک باشد کم تدبیر، امری که بسختی چاره پذیر باشد
یک دفعه، ناگهان، بکلی
ناگهان، یکسره